مقدمه
شرح حال و آداب و رسوم مردم روستای هفت چشمه زنگی وند معروف به بهرام آباد پلاک ثبتی 19از بخش 12دلفان.
سرگذشت مردمی فداکار ،با ایمان سلحشور و دلاور ،مومن و مذهبی که در طول دویست سال گذشته در حین کوچ و یکجا نشینی توسط رضا خان دبکتا تور با هم ،هیچ چیزی از ارزش و اعتبار عشایر هفت چشمه کم نشد و بعد از یکجا نشینی در طول تحولات بعد از آن مانند انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و حضور در جبهه هاب حق علیه باطل و تقدیم دهها جانباز ،وظیفه خود را در دفاع از انقلاب و آب و خاک خویش به انجام رساندند.
حال وظیفه خود میدانم که با کمک و لطف خداوند آداب و رسوم این مردم دلاور را با کمک بزرگان محل و بررسی میدانی که البته خود جزئی از این آب و خاک و فرزند و پرورش یافته آن هستم را به رشته تحریر در آورم .و در این میان از استاد بزرگ و فرزانه خویش جناب آقای مجتبی ساکی که مشوق بنده در امر مهم بودند تشکر و قدر دانی می نمایم .
تاریخچه روستای هفت چشمه
روستای هفت چشمه زنگی وند (بهرام آباد)با توجه به آثار موجود از جمله کوزه های سفالی،سکه های اسلامی که با نام مبارک محمد رسول الله (ص)ضرب شده اند،قبرستانهای کشف شده،ساختمان های قدیمی و آجرهای 20*30و40*40گل پخته، لوله های سفالی که به صورت خطی آب را از روستای قدیم به اطراف برده اند،و دهها اثر دیگر نشان از آبادی روستا در در زمان یزد گرد سوم ساسانی و ویرانی بعد از حمله اعراب دارد.
حال روستا بعد از اسکان شروع به ساخت و ساز در آن محل نمود و علت نام گذاری روستا به هفت چشمه بدلیل وجود هفت چشمه در این مکان بود.که در طول سال جاری هستند کگر به دلیل خشکسالی که آن هم تعداد کمی از آنها خشک می شده است .
و آب چشمه ها در یک حوضچه که در زبان محلی به آن سیل (با یای مجهول) که امروزه سد می گویند ،ریخته می شد و بعد از بالا آمدن سیل آن را به مزارع هدایت می کردند. البته اکنون از آن سیل اثری نیست و بعضی از چشمه ها نیز خشکیده است.و فقط یکی از آنها به لطف خداوند بر اثر رعد و برق بهار دوباره جوشید.
در زمان اسکان روستا به صورت مجتمع ساخته شد و در اطراف یک دیگر به طوری که به همدیگر دسترسی داشته باشند .
خانه ها حیاط نداشتند و فقط از یک اتاق با دیوار پهن و سقف چوبی و یک ایوان و طویله و کاهدان حیوانات برخوردار بودند.
همان طور که گفته شد بیشتر مردم کوچ رو بودند و هر کس که دام نداشت یا فقط چند گاو پرورش می داد در ده می ماند، که
البته از دلایل کوچ به گرمسیر سرمای زمستان این منطقه بود .
موقعیت جغرافیایی روستا
موقعیت روستا رو به سمت خورشید و پشت به غروب یعنی آفتاب گیر می باشد. در قسمت شرقی روستا که قبرستان در آن قرار دارد قبلا هم آباد به طوریکه سکه های طلا و نقره ،گوشواره و آجرهای پخته که بر اثر فرسایش خاک یا بر اثر شخم به دست آمده است و این نشان از قسمت مرفه نشین روستا در زمان های دور دارد.
هر خانه تقریبا دارای دویست متر زیر بنا و حدود یک متر از زمین ارتفاع دارد واین به سبب آن است که در مواقع بارندگی فراوان تمام قسمت پایین روستا به حالت چشمه خود جوش می شد. آثار آبراههایی که از بین خانه ها هدایت و زه کشی می شد هنوز وجود دارد. در بهار اکثر خانه ها درون خود چشمه داشتند.
در خصوص هکتار بندی جدید مساحت کل روستای هفت چشمه و اراضی 340/5(سیصد و چهل و نیم هکتار)می باشد طبق GPRSبه عمل آمده
موقعیت جغرافیایی قبرستان
قبرستان به فاصله 500متری در جلوی روستا با به عبارتی در مشرق قرار دارد طوریکه به محض خروج از خانه دیده می شود.به خاطر دلبستگی به اموات و احترام به آنها و جلو گیری از هجوم حیوانات وحشی به قبرستان محل احداث آن را در نزدیکی خانه ها و دورتر ازچشمه ها قرار دادند. و آرامگاه بسیاری از اهالی محل می باشد.
مصالح ساختمانی به کار رفته در روستا
ساختار خانه ها از پی گلی و سنگریزه و قلوه سنگ ،و بعد از آن سنگ های بزرگ و سپس از خشت دست ساز 12*12دیوارها را بنا می نهادند. سقف از چوب درخت بلوط و یا طاق خشتی(سیس) بود و درب و پنجره ها توسط استاد دردگر ساخته می شد و به کار می رفت.چینه دیوار ها از گل خوب به هم زده شده با کاه و علف بود. هر خانه ابعاد خیلی کوچک داشت تا برای فصل زمستان زودتر گرم شود . سوخت آن موقع بیشتر چوب و یا از فضولات حیوانات که آن را بصورت دستی شکل می دادند و به اصطلاح تپکه درست می کردند وجلو آفتاب خشک می شد و سوخت مطبخ ها و روشنایی سیس ها استفاده می شد.
کاهدان ها که به صورت سیس ساخته می شد ،دیوار آن شصت یا یک متر پهنا داشت و طاق آن توسط افراد خبره زده می شد.
عرض دیوارها تا دو متر ارتفاع از کف تا نوک طاق سه متر بود.که از بالاترین نقطه طاق (از قسمت بیرون) تا دیوارهای پهلو از خاک پر می شد و تمام نمایخارجی با گل پوشش داده می دادند.
روستای مجتمع به خاطر دفاع بهتر،جلوگیری از سرقت و دزدی،نزدیکی به هم طوریکه درب بعضی از طویله ها به درب خانه اصلی دو متر فاصله داشت. درب خانه و حیاط توسط استاد محلی در خود روستا ساخته می شد.چوب اولیه و الوار را از کرمانشاه و هرسین تهیه می نمودند که خیلی زمان بر بود.
موقعیت روستا نسبت به شهر
روستای هفت چشمه در یک کیلومتری شمال نورآباد قرار دارد.و خود از طرف شمال به چشمه کبود و روستای حسن بیگی و از طرف شرق به روستای عزیز آباد و ده فروزوند واز طرف غرب به روستای نور مراد آباد واز جنوب به حومه شهرستان نور آباد ختم می شود.کل مساحت روستا طبق بر آورد سال 89-90با استفاده از موقعیت یاب جهانی یا جی پی اس 540هکتار می باشد.که در بلند ترین نقطه نسبت به سایر جاهای مسکونی منطقه دلفان قرار دارد ،به طوریکه آبریز آن به طرف شهرستان دلفان است و آب آن سطحی حساب می گردد.به علت عبور جاده چواری از شمال روستا و و جاده کرمانشاه از غرب و کمربندی دلفان از جنوب آن،دارای موقعیت ویژه ایست. و حال جزء حومه شهرستان محسوب می گردد.
صادرت و واردات روستا
صادرات مهم روستا در گذشته محصولات دامی مثل پشم ،گوشت،روغن حیوانی و کشک بود که در فصل تابستان بیشتر به کرمانشاه و نهاوند و در پاییز و بهار به کوهدشت و پلدختر فرستاده میشد که البته بیشترین ارتباط با نهاوند به علت نزدیکی راه برقرار بود و بعد ها کرمانشاه و قصر شیرین جهت تهیه لوازم خانگی و قند وچای و پوشاک به ارتباطات مردم روستا افزوده شد در ارتباط دو طرفه با نهاوند کشمش ،گردو ،توت، وسایل کفن و دفن و عروسی وارد می شد و گاو ،گوسفند و بره از جانب روستا فروخته می شد. رفت و آمد با نهاوند بعنوان نزدیک ترین راه به روستا از طریق گردنه شوله و گردنه ورازیانه انجام می گرفت و زغال روستا در آنجا به فروش می رسید و مردم نهاوند هم از این راه به روستا برای زیارت بابا بزرگ (شاهزاده ابراهیم)می آمدند و یک شب را اردو می زدند و بعد از بازگشت از زیارت نیز این عمل تکرار می شد.
اصل و نصب مردم روستا
مردم اصیل روستا خونگرم و مهمان نواز و دارای قدمت کهن ،و در دلاوری و جنگ با خوانین زبانزد عام و خاص هستند و از خود شهامت زیادی نشان داده اند. این مردم از هر گونه عیب به دور بودند. حراست و حفاظت از ایل را خود بر عهده داشتند.و طوریکه یک نفر بزرگ بعنوان کد خدا که شخص مومن و متعهد و هم نژاد خویش بوده را انتخاب نموده و کارهای دولتی و یا خوانین محلی را انجام می داده و در کارهای عمومی پیش قدم و گره گشا و حلال مشکلات بود.اصل و نسب روستا نسل به نسل ذکر شده و به قنبر زنگی که در کرمانشاه و در دشت ماهی دشت می زیسته می رسد . کل روستا از نسل قنبر عالی که از دراویش بوده و خود به قنبر زنگی منسوب است.قنبر عالی دارای12پسر بود که علاوه بر کل روستا ،روستاهای حسن بیگی،جشتی وند،چشمه کبود و نورمراد آباد از نسل او هستند. هفت چشمه یکی از مهمترین طوایف ایل نورعلی محسوب می شود.قنبر زنگی غلام حضرت علی(ع)بود و هم اکنون در کرمانشاه مقبره دارد و شاید از دلایل نامگذاری زنگیوند ،همین نام بوده است.
وسایل ایاب و ذهاب
بیشترین وسیله رفت و آمد روستا اسب،الاغ،قاطر و گاو بود ودر مراسم عروسی به تبراندازی و قیقاج می پرداختند.در بار کشی و کوچ هم از آنان جهت حمل بار و زاد و ولد استفاده می کردند.شغل اصلی مردم دامداری و گاوداری بود و بعدها به کشاورزی روی آوردند و تا قبل از مکانیزه شدن از گاو آهن و گاو (ورزا)برای شخم و کوبیدن خرمن استفاده می شد. روستا در ابتدا بایر و مشاع بود و اطراف آن از مراتع و بوته های وحشی مثل گون ،کیوار (نوعی خار با قابلیت خوردن برای دام و انسان) و... پوشیده شده بود و در میان آن انواع حیوانات وحشی مانند گراز ، گرگ ،شغال و...زندگی می کرد و با ورود تراکتور به شکل امروزی در آمد.
مراسم عزاداری
در رسوم مردم هفت چشمه اگر آن شخص سوار کار بود تعداد30اسب را طور طولی به بند می بستند و 30دسته علم یا پارچه های رنگارنگ –مثل مراسم عاشورا- راهم بر می افراشتند.20جفت گاو آهن را بصورت بر عکس هم چون کتل می بستند و هر کس که از اطراف و اکناف می آمد اسب خویش را به نشان عزا کتل می کرد و با پارچه های مشکی و کت و گلونی تزیین می کردند. وچند دسته ساز و دهل که با نظم و ترتیب خاص و به صورت طولی در جلو این تدارکات مراسم سوگواری را می نواختند، به عنوان احترام به کسانی که به مراسم می آمدند شروع به نواختن چمری می نمودند.حتی برای افراد جوان در گذشته ساز کل (هل هله)می زدند.
غذای اصلی مراسم گوشت گوسفند و برنج صدری یا آبگوشت بود که برای هر دو یک کاسه مشترک تدارک می دیدند. ورسم برآن بود هر نفر مبلغی به عنوان پرسانه (دو قران) کمک کند. در مراسم چهلم نیز به این صورت از دسته جات حاضر پذیرایی می شد منتها مبلغی دریافت نمی شد. از رسومات روستا این بود که تمام اقوام میت یک دست سیاه می پو شیدند. در پایان سالگرد با پا در میانی بستگان لباس سیاه را از تن بیرون می کردند. مراسم عروسی تا پایان سالگرد صورت نمی گرفت.در روز مراسم زنان فامیل کنار هم قرار گرفته و با خراشیدن صورت خود و چرخاندن دست دور هم و شیون سر دادن ،ابراز نا راحتی و هم دردی می نمودند.مردان هم به دو صف رو در روی یکدیگر و دست روی دست می ایستادند و بعد از فاتحه خوانی با خراشیدن پیشانی و کندن موی سر ناله زاری می کردند. بعد از مراحل اولیه با برداشتن میت به طرف غسل خانه و انجام غسل میت و کفن او را به قبرستان می بردندو وبعد از سلام قبرستان نماز میت توسط ملای محل بر وی خوانده می شد و پس از خاک سپاری ،همگی به طرف خانه متوفی می آمدند و صاحبان عزا مراسم پذیرایی از جمعیت را انجام می دادند.مردم بعد از غروب روی قبر را با سنگ و خار می پو شانیدند تا از دست رس حیوانات محفوظ شود.
مراسم عروسی
ابتدا عروس و داماد هیچ شناختی از هم ندارند و از طرف داماد دو نفر به عنوان ریش سفید و پیش قدم به خانواده دختر رجوع می کنند و درصورت اجازه پدر و با قرار قبلی ،طبق رسم آن روزگار یک راس گاو را به عنوان زبان گشاده و شیرینی به پدر دختر می دادند. و این موضوع را به اطلاع محل می رساندند و تا با خانواده داماد به منزل پدر عروس بروند تا در مراسم به اصطلاح دستگیرانی شرکت کنند و به صرف غذای رایگان بپر دازند. خرج این مراسم تماما بر عهده پدر داماد بود .
بعد از مدتی پنج نفر را برای خرج بران (تعیین پول و مهریه)به خانه دختر میرفتند و به پول آن زمان 100تومان را تعیین می کردند و سپس خلعت ،یکی برای دایی ،یکی هم برای مادر دختر به عنوان حق شیر و یکی برای کسی که پدر دختر تعیین می کرد.و تحویل خلعت ها در مراسم عقد دختر در محضر یا در محل عادی انجام می گرفت. در این مراسم یک نفر از طرف عروس و یکی هم از طرف داماد و یا خود داماد در زمان قرائت صیغه حضور می یافت.البته قبل از عقد مهریه را هم 50تومان تعیین می نمودند.
روز عروسی به اطلاع روستا و یا روستا های اطراف میرساندند تا در روز معین شرکت کنند.عروسی با ساز و دهل و قیقاج اسب سواران و شادی فراوان برگزار می شد .و از مردم با غذای گوشت و برنج پذیرایی می کردند و رسم بر اینبود که هر نفر دو تومان به عنوان عروسانه(سورانه) به خانواده داماد بپردازد. بعد از این مراحل همه به طرف خانه عروس راه می افتادند و عروس را با لباس عروسی نو و یک عدد آینه که در جلو عروس توسط یک نفر حمل می شد و نماد روشنایی بود ،به خانه داماد می آوردند.لباس عروس شامل، سر داری مخمل،جلیقه مخمل تزیین شده با انواع پول و عتیقه جات و یک دست گلونی و یک روپوش کامل که صورت عروس پیدا نباشد. و البته از طرف خانه پدری یک رسن و کاسه که در آن حلوا بود را هم به همراه داشت. به مدت سه روز عروس در خانه داماد می ماند تا اینکه از طرف پدر و مادر عروس تعدادی از اقوام جهت
به خانه داماد همراه با غذای ظهر می رفتند و بعد از صرف نهار ،عروس ره به خانه پدری می آوردند. ودر موقع رفتن عروس ،داماد یا پدرش اسب او را با شال و گلنگ و جل و گردله و زین تزیین می کرد.
صنایع دستی هفت چشمه
شامل:1-کفش دست چین با نخ 2- جوراب دست چین 3-خورجین 4- هور اسبان 5- سیاه چادر (داوار)6-چیت 7-هور یا کیسه جای آرد که از پشم گوسفند بود 8-رسن 9-جاجیم و موج
بازی های محلی
ترنه بازی :یک بازی 6نفره که سه نفر داخل دایره و سه نفر دیگر بیرون از آن بازی می کردند.
دال پلان:بازی بود که از دو تیم تشکیل می شد و هر تیم سه نفری در یک طرف قرار می گرفت و به این نحو بود که هر تیم به نوبت یک سنگ را به سمت دال های (سنگ های)طرف دیگری پرتاب کند و هر تیم که زودتر دال های طرف دیگر را از پا در آورد برنده یک دور می شور.
چو زر:باز ی بود که باید با چشم بسته چوب پرتاب شود و و پس از پیدا کردن داک زده شود.
اسب سواری: که یکی از بازیهای اصیل هفت چشمه بود و با اسب پرش انجام می شد.
بازی حلان :یک بازی دو نفره که از دو چوب بلند و کوتاه در آن استفاده می شد.
غذاهای محلی
غذاها بیشتر برنج –روغن حیوانی-ماست -کره –شیراز-آش رشته –آبگوشت-عدس پلو-ترخینه-هلیم-هلیسه-شیر برنج-کنجد و شیر.
ظروف غذاخوری محلی
ظروف محلی ،دیگ مسی –قاشق چوبی(کمچه)-آفتابه مسی-سماور ذغالی-قوری چینی-سر استکان و زیر استکان پینی-مجمه (مجمر)از جنس مس-دیس مسی بود که توسط استاد محلی آنها را سفید می کردند.
لباسهای محلی
لباس مردانه:ستره –شال-گلونی-کفش دست چین –جوراب دست چین-ساق پا - فرجی-کله بال-شلوار شاهی-
لباس زنانه :کراس چیت-سرداری –جلیقه-گلونی-سربند محلی-ماشته- شلوار چیت-کفش دست چین-جوراب دست چین.
تامین روشنایی محلی
چراغ دستی که از نفت و فتیله نخی تغذیه می شد ، چراغ موشی کر دار دمباله برای نسب کردن به دیوار
وسایل گرمایی، پوت(پیت) که با هیزم کار می کرد.
کوچ یا ییلاق –قشلاق مردم هفت چشمه
برای کوچ مردم از قبل برنامه ریزی می کنند ،مایحتاج خود را از جمله نفت،قند ،چای،برنج،روغن،نخود لوبیا،عدس را خریداری و روز حرکت را نیز تعیین می کردند. لوازم منزل را بار اسب ،الاغ،قاطر و گاو می کردند. گله های گوسفند را جلوتر به سمت مکان مورد نظر می فرستادند.مکانهای قشلاق و ییلاق عبارت بود از:حاجی آباد،بابا جان،مله ارجنه،تیز آب،درکه،ماه کوه، تنگه معروف گاو شمار،پیری،چناران،تنگه حیدر،دمکوه،سر کوه همیان،داور رشید،کوهدشت،دالو،میشان،تووه خشکه، رومشکان،مله دار،وریان . در بین راه نیز یک شب را استراحت می کردند.
زمان برگشت از گرمسیر اول اردیبهشت بود،که تمام مراحل ذکر شده تکرار می شد.
حال اگر کسی در بین راه یا در مکان اسکان کسی فوت می کرد در قبرستان نزدیک مسیر یا محل ییلاق و قشلاق ، به خاک سپرده می شد و مراسم چهلم و سالگرد در خود هفت چشمه برگزار می شد.
برای حفاظت از دامهای خویش به این ترتیب عمل می کردند که چند دو ردیف سیاه چادر ،یک ردیف در پشت به صورت طولی و ردیف بعدی در جلو آن هم به صورت طولی کنار هم قرار می گرفتند.طوری که دامها در وسط ردیف ها از دسترس سارقین و گرگ ها و ... در امان بودند.و نگهبانی شبانه از خانه (مال)ها و چارپایان هم به نوبت انجام می شد.
مردم تمام سعی خود را در آسیب کمتر به محیط زیست به کار می بستند و اگر درخت تری به دست آنان قطع می شد از سوی جنگلبانی با جریمه و مجازات مواجه می شدند.
نقش زنان در روستا
زنان علاوه بر کارهای منزل و پرورش کودکان،دوشیدن شیر ،تهیه لبنیات ،نگهداری از دامهای در خانه و تهیه علوفه برای آنهاو...در بیرون نیز کمک کار همسر بودند.و در موقع کوچ نقش زیادی بر عهده داشتند . بسیاری از زنان وظیفه حفاظت از روستا و ایل را داشتند و در اسب سواری و تیر اندازی مهارت کامل داشته اند و در نبود مرد خانه کلیه کارها را به دوش می کشیدند.
کشت وکشاورزی روستا
با وجود گاو و گاویاری زمین های اندکی را زیر کشت می بردند .
گندم ،جو ،نخود،ذرت،و احداث بوستان را به اندازه امرار معاش خود کشت می کردند.
افراد سیگاری خود کفا بودند و کاشت ،برداشت و خشک کردن تنباکو خود انجام می داده اند.
منابع آ ب روستا
منبع آب روستا چشمه های آن است که با مشک و ظروف دیگر به خانه آورده می شود. از آنجا که روستا زمین آبی زیادی زیر کشت ندارد همان مقدار آب کافی می باشد. نزولات جوی باعث جوشش چشمه ها می گردد. آب اضافی هم در نیمه فصل پاییز و زمستان که آبیاری صورت نمی گیرد،به طرف نورآباد جاری می شود.
تأمین آرد
گندم را بعد از پاک کردن با دستار آسیاب می کردند(روش دستی یا خانگی).آسیابهای آبی هم موجود بوده و به علت بعد مسافت ،گندم را در هور ریخته و سوار الاغ ،قاطرو...به آن مکان می بردند و به نوبت آسیاب می کردند.این نوع آسیاب از 1-سر برزه2-سنگ بالا و سنگ زیرین ،ثابت می شد، و پره هایی از جنس چوب آب را به حرکت در می آمد و آسیاب را به کار می انداخت. از خوبی های مردم آن روزگار ، اشتراک آرد خود با کسی یا کسانی که آرد نداشتند بود.
اگر گندم نبود از جو و ذرت برای تهیه آرد استفاده می کردند و به روایت بزرگان میوه بلوط را هم به آرد تبدیل می کردند و روش تهیه آن به این صورت بود که بلوط ها را به مدت یک هفته در چاله آب قرار می دادند تا تلخی آن گرفته شود و بعد از خشک شدن آن را آسیاب می کرده اند.
قابیت (قاویت) هم از ذرت ،نخود و گندم که همه را پس از برشته کردن آسیاب و با شکر صرف می نمودند.
داروهای محلی
1-ریشه گیاه خوشیل:برای درمان درد چشم آن را دود می داده اند.2- توتن سر گر :برای درمان زخم استفاده می شد.3-تشنه دارو-روغن حیوانی –آدامس ون:برای درمان بیماریهای عفونی و سوختگی.4-گل پشمینه یا چای کوهی:برای سینه درد دم داده می شد.5-گل بابونه:برای انواع بیماری عفونی داخلی.6-قلنگ درخت ون:جوشیده آن برای درمان معده درد به کار می رفت.7-گیلاس وحشی (بلالک):جوشیده آن نیز برای دردهای معده و روده استفاده می شد.8-ازگووه(آویشن):جهت خوش بو کردن و تازه نگهداشتن گوشت بهره می بردند.زرشک ،سرخ پا و... هم کاربردهای مخصوص
خود را داشت.
تعاون و همکاری
مردم هفت چشمه هم خون هستند و در اصل از یک پدر و سه مادر بوده اند و از این رو رابطه خانوادگی خوبی بین آنان حکمفرماست.در همه کارها و امور همکار و همیار بوده اند .در زمان جدایی بین آنها یعنی هنگام کوچ ناله و زاری سر می داده اند چون بمدت یک سال همدیگر نمی دیدند و از حال هم بی خبر می شدند.بعد ها چند نفر از برادران در چند روستا ساکن شدند و در آنجا ماندگار شدند اما طوری نبوده که در مواقع سختی از همکای و پشتیبانی روستای اصلی بی بهره شده باشند.
الحمد لالله اهالی از یک وحدت و اتحاد خوبی برخوردارند و مواقع غم و شادی یکی هستند.البته همه جا اختلاف خانوادگی بوده و هست که روستای هفت چشمه هم از این قائله مستثنی نبوده اما این اختافات کم و گذرا بوده و با دخالت بقیه اهالی به صلح و صفا بدل شده .
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار
جمعیت هفت چشمه
تاکنون از جمعیت روستا و کل مردم سرشماری دقیقی به عمل نیامده، چون در روستاهای متعدد پراکنده اند و از طریق ازدواج با روستا های همجوار ارتباط داشته اند. به طور کلی تعدادی در کوهدشت،تهران،هرسین ،زنگی وند الشتر و نهاوند ساکن اند و روستاهای نورمراد آباد ،جشتی وند نورعلی،حسن بیگی نیز به غیر از روستای هفت چشمه ،تعدادی از اهالی را در خود جای داده است.
توضیح اینکه:در حال حاضر روستا بر اثر یک نزاع محلی در تاریخ24/4/84 و کشته شدن ناخواسته یک جوان بنام بهروز نظری،تخلیه شد و مردم به نورآباد مهاجرت کردند.
سرگذشت و کوچ جناب آقای سید زنگی از کرمانشاه به کوهدشت و سپس نورآباد و هفت چشمه
سرگذشت طایفه زنگی وند :
سرگذشت هی جا علی ،بایم دور –بالند ، سرپتی، شاه علی، وقمر عالی و محمد که دو برادر بودند
و هرکدام به ترتیب پدر زنگی وند و نور مراد آباد هستند . و همین طور 12فرزند قمرعالی به جای خود شنیدنی است.
شرح حال شاه علی: بنا به سند پدر درویش از نسل قنبر زنگی بوده و در زمان فتحعلی شاه قاجار می زیسته و به دوره گردی می رفته است. ایشان از روستای زنگی وند یا همان بالند ماهیدشت کرمانشاه به دلیل باج و خراج یا ظلم و ستم یا نداری،به همراه برادرش بار سفر می بندند و برای چند ماه در درب گنبد قلندر ،کار چوپانی و گله داری برای مردم شاهیوند کوهدشت یا تشکن پیشه میکنند. شاه علی چوپان 7خانوار که بز پرورش می داده اند بود .12 ماه چوپانی به تلخی و گرسنگی می گذراند چون متوجه می شود که صاحبان گله از گوشت خوک استفاده می کنند.
سپس به منطقه دلفان کوچ نموده و به مدت7 سال نزد خانواده سید والی والیزاده از سادات و خاندان آتش بگی منطقه سنجابی به چوپانی مشغول می شود.وی برای طهارت روح و تن 7سال از پوشیدن کفش چرم و تراشیدن موی سر و صورت خودداری می کند. تا اینکه بر اثر بیماری داس دانه یا شاربن تمام بره های سید از بین می رود .چوپان از سید می خواهد که برای هر گوسفند بی بر ،بره بخرد و از عموم طوایف نذر جد بگیرد. در یک دعا و معجزه اللهی هر گوسفند یک بره را به فرزندی قبول می کند و از پستان پر شیر بر خوردار می شوند . بعد از این معجزه او را حمام می دهند وبه او کفش می پو شانند و موهای سر و صورتش را می تراشند. در نزدیکی روستای گردکانه ،روستای کمال آباد و جمال آباد قرار داشت. و چوپان در جریان یک آب دهی با دختری زیبا به نام زینب فرزند جمال آشنا شد . و موقع رسیدن به خانه سید به او گفت: آقا شاه علی خوب آرزو و شکاری کردی!در دل گفت :چه آرزو و شکاری! و سید چند نفر خادم را برای خواستگاری به روستا فرستاد و سپس طی مراسمی مختصر خاص آن زمان دختر مورد نظر را به نکاح شاه علی در آوردند.راوی می گوید:از حرمت و بزرگی سید و همسایگی با او ،شاه علی حرمت همسری را نگه می دارد. تا اینکه سید متوجه می شود و او را که در بخش دلفان آب و خاکی ندارد به دود مان و خانواده دختر می سپارد. و هر گاه به او سر می زند تا می توانست به گوسفند می داد. بالاخره سید چوپان را در جمال آباد اسکان می دهد. حاصل این ازدواج خجسته دو پسر به نامهای قمر عالی و محمد و یک دختر به نام زینت می شود.
ملک نور مرادآباد به فرزندان محمد و ملک هفت چشمه به فرزندان قمر عالی می رسد. بعد ها ملک جشتی وند و چشمه کبود
نیز به فرزندان قمر عالی و روستای حسن بیگی به فرزندان محمد و قمر عالی افزوده می شود.
این مرد درویش که صاحب معجزه درمان هاری ناشی از سگ و گرگ،مار و عقرب گزیدگی با خمیر مایه نان بود و از اطراف برای او هدیه می آوردند.به سبب معجزات هیچ کس از مال و خانواده او دزدی نمی کرد.
لازم به ذکر است که ملک آقا والی که از طرف طایفه میر بگ بالی به عنوان نذر جد به ایشان پیش کش شده است.حد اول آن روستای تقی آباد کن کت،حد دوم روستاهای اولاد قباد ،حد سوم بخش چواری،حد چهارم هفت چشمه کنونی و جمال آباد است
که مردم به او ارادت خاص داشته اند.در ملک مذکور یک در خت گردو از زمان آقا والی وجود دارد که دارای قدمت زیاد است و همچنین گنبد بیرنگ که حال به شکل تپه در آمده است که مدفن بسیاری از سادات والی زاده و مشعشعی است.
مقبره درویش شاعلی پدر قمر عالی
قبر مبارک درویش شاه علی پدر درویش قمرعالی در قبرستان گنبد میرمبگ روستای میرمبگ (فرزند سید محمد بگ آتش بگی) از توابع حسن آباد سنجابی قرار دارد و آرامگاه حضرات سادات نورالهی ،والیزاده و نور بخش و ... نیز می باشد. این مکان در بین مردم دارای قداست است . لازم به ذکر است طبق گفته تعدادی از مردم محلی مقبره شاه علی در قبرستان تنگ داود رشید کوهدشت واقع است یعنی مقبره ایشان ممکن است در یکی از دو مکان ذکر شده باشد.
کدخدا و لباس مخصوص از طرف شاه پهلوی
اولین کد خدای روستای هفت چشمه یارولی فرزند قمرعالی و بعد از پدر حسین فرزند یارولی معروف به حسین زنگیوند که نام و آوازه و شهرت فراوان در بین مردم نورآباد ،الشتر و کوهدشت داشت.
چون مردی دلاور و مهمان نواز بوده است که واقعا کدخدایی تمام عیار بوده و به بزرگ و کوچک احترام مخصوص داشته است.
ایشان در جنگ تاریکه که یکی از همراهان یوسف خان جهت غارت به طرف نهاوند می روند زخمی و بعد از چند روز مبارزه با مرگ به دیار باقی می شتابد. بعد از فوت حسین یاور حاجی خان رزم آرا از طرف دولت وقت لرستان مرحوم بهرام را کد خدا اعلام می کند به صورت دولتی و رسمی .
و ملک زنگی وند پلاک 19،حسن بیگی ،نورمراد آباد،جشتی وند از دره مشتری را زیر فرمان داشته است.
بعد از فوت بهرام کد خدا جمال الدین فرزند او به صورت رسمی دارای قدرت دولتی و سر مخصوص و لباس و کلاه پهلوی از طرف شاه رضا خان و اسکان عشایر بوده است وتا زمان شوراهای محلی ادامه داشته است.
ایشان با قدرت و اقتدار در دولت وقت بر مردم و فرمان بردار مردم بوده و هم چون پدری مهربان دوست مردم در امور دولتی بوده است و تا جاییکه پیش رفته بود که از دادن سرباز به دولت وقت خودداری می کرد و با دادن انعام به ماموران دولتی شانه
خالی می کرده و در دولت قدرت زیادی داشته است.
هفت چشمه محلی برای فرود آمدن هلی کوپتر ها
برای اولین بار هلی کوپتر دولت وقت که با کمک انگلیسی ها و آمریکاییها به هفت چشمه آمدند.جهت اجرای بخش نامه اسکان عشایر و انجام و پی گیری جاده نورآباد به طرف هرسین ،چون در آن زمان راه ارتباطی لرستان به کرمانشاه بوده است که به صورت دست چین و قلوه سنگ و به الاغ و جاولابه خاک را جا به جا می کرده اند.چون آنان به انگلیسی حرف می زدند و مردم ان روزگار.
هفت چشمه و نورمراد آباد در مسیر جاده نور آباد و کرمانشاه
از آنجا که سر زمین ایران در سال 1320توسط انگلیسی ها از جنوب مورد اشغال قرار گرفت برای دسترسی به شمال و کمک به دولت شوروی سابق و جلوگیری از حمله آلمان نازی جاده هایی ساخته شده اند، از جمله آنها جاده خرم اباد – کرمانشاه بوده که نوراباد بر سر راه ان و مخصوصا هفت چشمه که بخشی از نیرو های کارگری آن را تامین می کرد.که کارگر روزی 2قران سر عمله 5قران بوده است کار می کردند . یکی از افراد با نفوذ مرحوم امیر بگ بوده که در آنجا کار مرده و نفوذ داشته است.
جاده به نام کشور دولت وقت رضا خان و انگلیسی ها و با سنگ و قلوه سنگ ساخته شد. هر چند روستای هفت چشمه و نورمرادآباد در مسیر جاده بوده اند ولی به علت 1- نزدیکی به نورآباد2- به علت کوچ عشایر هیچ وقت رشد نکرده است چون مردم در این اواخر بیشتر سر مایه گذاری را در شهر نور آباد انجام داده اند ،ودیگر روستاها با وجود مدرسه ،اب انبار ،تلفن و برق ،جاده آسفالته به شهر مهاجرت نموده اند. هرچند در مسیر راه و نفوذ استعمار پیر قرار داشته ولی این حضور استعمار برمردم هفت چشمه تاثیر نداشته است.
پس از تحقیق ونظرات بزرگان محل اصل ونسبشان به زنگی وند سینه ثمنی به گفته تعدادای شاهیوندی ودر سندرسمی روستایی نورمرادآباد کربلایی صفر علی فرزند محمد قید شده است.
هفت چشمه و محل گذر اولبن خط تلفن دلفان و کرمانشاه
با توجه به نفوذ زیاد انگلیسی ها در ایران اولین خط تلفن لرستان به کرمانشاه توسط دولت انگلیس از قسمت جنوبی نورآباد به سمت کرمانشاه عبور داده شد داد. و سیم از جنس مس و تیر آهنی بود .و چون مردم سیم آن را برای کبابی قطع می کردند هر روز به خرابی مواجه بود. ولی در همان زمان توسط رضا خان اولین تلفن ثابت با تیر چوبی از قسمت شرقی هفت چشمه عبور داده شد. و هفت چشمه همچنان بر سر راه و شاهراه بوده است، و با مردم فراوان و مسافران در راه مانده سر کار داشته اند. ولی در سال 1380با یک یک خط ثابت تلفن و ایجاد خانه پست،تلفن و تلگراف برای روستا اولین قدم برداشته شد. با این احوال روستا باز رشد نکرده و مردم تمایل به شهر نشینی داشته اند.
هفت چشمه و خوانین محلی
از خوانین قدیم محلی که بر پشت کوه و پیش کوه حکومت داشته است نظر علی شاه بوده که یوسف خان فرزند رضا قلی خان به او وصلت خویشی برقرار و داماد ایشان شدند،در حالیکه خود از خوانین طایفه نورعلی بودند.و هفت چشمه جزء فرمانبرداران او بوده است (به سبب هم طایفه ای با ایشان).و چنان انسان پاک و با ایمانی بوده که اولین کلنگ بنای شاهزاده ابراهیم معروف به بابای بزرگ رابر زمین زده است. استیلای خوانین نسل به نسل ادامه داشته تا اینکه در زمان رضا خان پهلوی از رونق افتادند.
چون هر دودمان یا طایفه با یکی از خوانین نصبت داشته اند از گزند دیگر خوانین در امان بود و هر ساله خراجی به صورت مالیات از سوی آنان پرداخت می گردید.که طایفه هفت چشمه با نامه های موجود از دادن هر گونه باج و خراج و مالیات معاف و نوامیسشان در امان بوده و هیچ کس توان تعرض به آن را در خود نمی دید.
بعد از یوسف خان خوانین رشیدی که در تنگ قلاع ودر ظفراباد ساکن بوده اند.از جمله ابراهیم خان داماد نظر علی غضنفری که شاه پشت کوه و پیش کوه بوده می باشد . وی رعیت زیر دست را اذیت می کرده .این خوانین در بین مردم زنگی وند که پا رکابی و معاف از مالیات بودن رابطه نزدیک و دوستی فراوان داشتند ،هم چنین از هر گونه عوارض و مداخله خوانین دیگر در امان بوده اند.
زبان روستای هفت چشمه
زبان اصلی این مردم لکی که یکی از شاخه های اصلی پهلوی باستانی است صحبت می کنند.این زبان از عهد باستان تاکنون بدون تغییر و تحول ثابت مانده است ،ولی در نوشته ها از زبان رسمی کشور استفاده می شود .با اینکه این زبان قرنها حفظ شده و در بین مردم کوهدشت ،نورآباد ،الشتر ،بخشهای زیادی از ایلام و کرمانشاه تکلم می شود ،در نوشته های کشوری جزء زبان کردی به حساب می آید . در صورتیکه در زمینه بیان و نوشتن با هم متفاوتند.
طب سنتی در روستا
یکی از بزرگ مردان روستای هفت چشمه به نام یوسف بگ فرزند نظر علی فرزند قمرعالی که یک طبیب ماهر و زبده بوده که در زمان خویش سنان (سرطان)را درمان می کرده است.واز داروهای گیاهی و محلی و بعضی حیوانات بهره می برده است.
وی تمام جراحی های سطحی را انجام میداد از جمله جراحی غده ها ،دمل های چرکی . و از آنجا که بی سواد بودند هیچ گونه نوشته و کار عملی ایشان ثبت نشد واز بین رفت. ایشان از نوابغ روزگار خود بود بطوریکه از اطراف و اکناف جهت درمان به وی مراجعه میکردند و بدون قبول دستمزد از طرف وی مورد معالجه قرار می گرفتند.همچنین مردی جنگجو و مقتدر و در تمام علوم بدن تبحر مخصوصی داشته است اما متاسفانه فرزندی که جای پدر را یگیرد نداشته است.
شکسته بندی (ارتوپتی)
در بین بزرکان هفت چشمه می توان از خانواده های عزیز بگ ،علی بگ و قهرمان فرزندان نظر علی فرزند قمر عالی نام برد که در شکسته بندی و در رفته گیها مهارت فراوانی داشته اند. و در قبیله خویش و مردم اطراف زبانزد بودند و دستی شفا بخش داشته اند . البته این هنر هم اکنون نیز در بین فرزندان آنان بر قرار است و با وجود علم پزشکی مدرن هنوز شفا بخش می نماید. بعد از این خانواده ملا میرزا حسین حسین پور این اعمال را با درایت انجام داده است چون ایشان اولین سواد دار در محل بوده به او ملا می گفتند.
دندان پزشکی (ارتودنسی)روستا
این علم درنزد خانواده مرحوم قاسمعلی فرزند مراد علی بن قمرعالی بوده است. از انجا که فردی دوره گرد و تاجر بودند لوازم دندان پزشکی را از شهر های کرمانشاه ،ایلام و حتی بغداد تهیه می نمود و این در زمانی بود که مسافرت با چارپایان و پیاده انجام می شده و مردم از این طریق به تهیه ی قند و چای که گران و در دسترس نبود می پرداختند. ایشان این لوازم را با مهارت به کار می بردند و اقدام به کشیدن دندان مینمود. بعد از وی این اعمال در بین فرزندانش تکرار شد و هم اکنون تعدادی از این ابزار به یادگار مانده است .
یکی از مردان بزرگ روستا که همیشه حرف حق را هر چند تلخ بیان می نمود و در بین مردم به عدل داوری و بسیاری از مشکلات آنان را حل و فصل کرده است. علیرغم کم دستی مهمان نوازی زبانزد بود. وی در مقابل خوانین –یوسف خان ،سرتیپ نیا،باباخانی،ودیگر خوانین- زبانی گویا و برنده داشتند.مراد علی فرزند قمرعالی در اسب سواری و تیر اندازی بی رقیب و در مواقعی او را نایب خوانین خوانده اند.
قلعه باستانی در روستا
روستای هفت چشمه بعنوان پل ارتباطی بین قلعه حسن آباد سنجابی و قلعه کفراج و سیکوند چواری که به زنگیوند راه معروف ، و دارای قلعه بوده است. که با نفوذ اسلام در نیمه دوم قرن هفتم میلادی به ایران در زمان امپراتوری یزد گرد سوم و فروپاشی ساسانی در جنگ قادسیه و عقب نشینی به داخل فلات ایران و پبروزی سپاه اسلام با شعار برابری و برادری بسیاری از آثار باستانی و تاریخی از میان رفت. ازجمله این آثار قلعه هفت چشمه بود.
هفت چشمه دارای صنابع سفال گری ،آهنگری ،خشت سازی بود و با یک شبکه پیشرفته از لوله های سفالین آب را به نقاط دور جهت آبیاری مزارع انتقال میدادند. متاسفانه خاک قلعه مذکور توسط اهالی محلی هنگام ساخت و ساز و اسکان به توبره کشیده شد.قلعه دارای گورستان بوده ،آب قلعه نیز از طریق چشمه ای به نام پشت قلاع که به داخل دژ هدایت می شد تامین می گردید.
از چشمه های دیگر روستا یکی به نام فقاره(فواره) بوده که در سمت شمال غربی روستا قرار دارد و آب آن در بالای روستا می باشد که به صورت خود جوش یا همات فواره یا چاه آرتیزین می باشد که از روز اول آن را فقاره نامیده اند که روزگاری به صورت فراوان آب داشت و صیفی جات فراوانی را آبیاری می کرده است ولی چند سالی است که متاسفانه خشک شده است .هر چند قبلا سد (سیل) داشته که آثار آن هنوز باقی هست.
و آبیاری مزارع و باغات دور دست نیز از طریق لوله کشی سفالی انجام می شد. بر جای آن قلعه بزرگ چند درخت خشک و زمین زیر کشت جو وجود دارد..از خاک قلعه جهت ساختمان سازی ،خشت سازی و چینه توسط اهالی در زمان اسکان دایمی استفاده شد و قسمت وسیعی از آن نیز در زیر دیوار های فرسوده کنونی روستا قرار دارد. بطور کلی فقط نام قلعه بر روی این چشمه (پشت قلاع)به یادگار مانده است. آثار کشف شده توسط مردم محلی در حفاریها ی ساخت و ساز به صورت خفا به عتیقه خران محلی و کرمانشاهی به بهای ناچیز فروخته می شد و به خارج از کشور منتقل می گردیدند و البته انگلیسی ها نیز در این غارت نقش زیادی داشتند .
اجناس مسی ،سکه ها،مفرغ ،طلا جات و دیگر اشیا که هر کدام گویای بخشی از اخبار گذشته و سرگذشت این آب و خاک هستند به دست غارتگران افتادند .
35-از طرف خود و تمام مردم شریف هفت چشمه زنگی وند از جناب آقای امیر بگ نظری فرزند نظر بگ فرزند قمرعالی تشکر و قدر دانی میکنم . از این جهت که ایشان بعد از خدمت مقدس سربازی به جمع آوری تمام نسخه های خطی و همچنین به گرد آوری شجره نامه هفت چشمه از طریق سفر به کرمانشاه و منطقه بالند نموده است.
چون نامبرده فردی فاقد سواد بود ،به هفت یا هشت نامه راضی شد و به مدت طولانی در حفظ و نگهداری از آنها در حالیکه به فکر دیگران خطور نمی کرد و از عهده شان خارج بود نمودند. ایشان فردی متعهد به آب و خاک و اصل و نصب ،و همچنین در جنگ آوری و رشادت مایه افتخار بود.وی در سال 1357جان به جان آفرین تسلیم نمود و این اسناد به فرزند ایشان یعنی حاج کاظم بگ نظری که شخصیتی مومن و متعهد و مردم دار بود رسید.
یکی از نسخه ها به زبان انگلیسی است که در دست نیست . وبعضی دیگر باید ترجمه شوند. البته بسیاری در اثر شرایط اقلیمی از بین رفته و یا قابل خواندن نیست.که این دسته در پیوست خواهد آمد.
تعدادی در تاریخ 3/4/1391توسط یکی از خط شناسان محلی بنام کربلایی فتح الله عبدلی –قلندر خوانده شده و ترجمه گردید.
که جا دارد از زحمات این شخص مومن در این زمینه و سردار دلاور لرستانی در جنگ تحمیلی تشکر کنم.
اسناد
نسخه ها و نامه هایی از طرف امرا،وزرا ،و خوانین در دست است.
معاف نامه مالیاتی
طبق این سند مردم یا دراویش زنگی وند در میان مردم شریف لرستان از پرداخت هر گونه مالیات و عوارض دولتی و خوانین معاف بودند و با سلامت ییلاق و قشلاق کنند و جان و مال و ناموسشان در امان باشد .که نامه مذکور توسط عالی جنابان و بزرگان قوم لر با مهر مخصوصشان مزین شده است و بر صحت آن تایید می کند و دراویش را جزیی از خود و ملک خویش قبول کرده اند. این مردم سربه راه ،فرمانبردارو متعهد و در انجام وظایف و تعهدات پای بند بوده اند. دراویش حق جمع آوری و گشت و گذار در بین مردم لرستان و گرفتن حق درویشی را داشته اند.
باباطاهر شاعر لک
خلاصه ای از سرگذشت بابا طاهر لک که در حدود قرن چهار و پنج هجری قمری و همزمانی او با عصر مبارک شاه علوی معروف به شاه خوشین در دلفان کنونی استان لرستان و بخشی از از استان همدان حکومت میکرد .
دلفان با تاریخی در حدود ده هزار سال می باشد و مبارک شاه خوشین در این دوره بر آن حکومت میکرده است . در زمان وی حلقه ای از اهل حق ، حضرت بابا بزرگ معروف به شازاده ایراهیم ،بابا حسن معروف به حسن گاو یار و بابا فقی ملقب به فقیه دلفانی و بالاخره بابا طاهر دوره ای از آموزش را پشت سر میگذارند در این میان بابا طاهر پس از دریافت درجات علمی توسط شاه خوشین ماموریت می یابد که همراه (برکه و فتحه) از مریدان و تربیت یافتگانی که به درجه پیر و مرشد رسیده بودند برای ترویج دین همراه فاطمه لرّه از بانوان قدیسه و عفیفه به تمام معنا در این سفر همراه بابا طاهر میشوند .
بانو فاطمه لرّه در خانقاه بابا طاهر بست و گوشه نشین می شود .
فتحه و برکه از استادان عین القضات همدانی و دارای مذهب مخفی اهل حق بوده و در رواج آن می کوشیدند . عین القضات که به درجات عالی رسیده بود بر اثر بد بینی اطرافیان به دار آویخته می شود یا به قولی در زندان او را خفه می کنند. سن او در حدود سی و هشت سال بوده ااثار وی راحة الصدور و و نامه های عین القضات می باشد.
بنابر اسناد معتبر دلفان مرکز اهل حق در قرن پنجم بوده است .
بابا طاهر نزد قطب در زمان مبارک شاه خوشین مسلک اهل حق را فرا گرفته است و همراه بابا حسن و بابا فقی حلقه ملازمان مبارک شاه را به خود اختصاص داد . در تذکرة الاعلی آمده است که شاه خوشین پس از دیدار بابابزرگ و بابا حسن در دلفان قصد دیدار بابا طاهر در همدان را نیز نموده است که در این سفر 900 نفر او را همراهی میکردند . در این دیدار بابا طاهر فاطمه لرّه را از شاه خوشین خواستگاری میکند ولی فاطمه نمی پذیرد و همراه شاه خوشین به دلفان باز می گردد غم این سوز و فراق در نامه هایی که بابا طاهر به وی می نویسد مشهود است و تا هنگام جان به جان آفرین تسلیم شدنش ادامه می یابد.
طبق تحقیقات محلی باباطاهر شاعر وعارف بنامازروستای هفت چشمه بوده وچون سینه به سینه نقل شده ومدرک مکتوب دردست نبوده وذکر نام او نوشته ها ،فقط به نام او اکتفا کرده ام وبا توجه به مطالب موجود در پایان نامه سید حشمت اله موسوی کارشناس ارشد ،کتابی به نام هزار سال گم گشتگی که در سال 1393به چاپ رسیده است و همچنین تحقیقات کاملی که توسط نگارنده صورت گرفته است .
سبک سخن و واژه های نادرو منحصر به فردی که شاعر در شعر و شاعره مرشد و پیر وی (شاه خوشین با واو فتحه و" برکه" و "فاطمه لّره") لک زبان و اهل زنگیوند دلفان بوده است که در پی تحقیقات فراوان در مورد اثبات باباطاهر لک و دو بیتی های لکی و نه لری که زبان مردم دلفان است از دیدار با بزرگان و اهل قلم و اهل حق محل و در دیدار با آقای خالقی محقق پر تلاش که از سال 1353 تاکنون پیگیر اثبات اصالت بابا طاهر بوده است میگوید: در 1356 از شخصی به اسم ایمان خان رستمی ساکن پاچنار منطقه جلالوند کرمانشاه که بزرگ طایفه اهل حق از منطقه بود مطالب دست نویسی به دستم رسید . شخص مذکور با اهل حق های لرستان از یک تیره بوده اند این مطالب را به بنده در باره بابا طاهر که توسط اجدادش به دست ایشان رسیده بود چنین آمده است «باباطاهر از درویشان اهل حق منطقه دلفان است و در روستای زنگیوند نورآباد زیسته و دارای فرزندی به نام محمود بوده و در آن قریه مکتب خانه ای داشته و به تدریس در آن مشغول بوده است.منطقه ای که بابا طاهر ییلاق خود را در آن به سر می برده است رئستایی در دامنه گرین(کوهی در حد واسط بین دلفان و شهرستان نهاوند همدان می باشد ) بوده است ومنطقه قشلاقی آن بزرگوار در خرم آباد که دارای مکتب خانه بوده و مقبره ای نیز موجود بوده که به ثبت رسیده است . مکتب خانه محل تجمع مریدان این عارف بوده است .شعر "مه طاهر ساکن پای گونیم مه دوریش مسلک آگر در نیم
بوره در باغ خاطرم لحظه ای چند که شاید وقت خاو روی تو بینم
این دو بیتی نیز توسط سید ابراهیم میرزا والیزاده دلفانی در اختیار محقق گذاشته شده است.
مه اژدامان هجران میگریزم ز شهر بی وفایان می گریزم
اژ ای ماتم سرا با پای عریان بزون تا خاک دلفان می گریزم
چونکه شاه خوشین مراد بابا طاهر در آب گاماسیاب غرق می شود دو بیتی زیر را به او تقدیم می کند
نگه شاه خوشین اعجاز دیدی درون سینه اش صد راز دیدی
مشنو طاهر جدا دامن او که او سوی خدا پرواز دیدی
دمم قلف و مجال گفتگو نی خوشین پر آب شدیادی از او نی
کتاو آرزو گم بی طاهر نشان از رد پای آرزو نی
پس از تلاشهای فراوان حشمت اله خالقی را در خرم آباد یافتم و وی صحت اشعار لکی منسوب به بابا طاهر را از پیران و یزرگان اهل حق را تایید کردند و ابراز داشتند که این دو بیتی ها سینه به سینه از گذشتگان نقل شده است و از آقایان ؛ ملا حکیم صالح مقیم سوربن فرانسه پروفسور اورامی از هولیر عراق و مرحوم ابراهیم میرزا والیزاده دلفانی ، ایمان خان رستمی جلالوند از کرمانشاه ،فرخ خان آزادی از کرمانشاه،سید شاهپور نور بخش از دلفان و بهروز زنوری از صحنه تایید گرفته شده که مطالب مندرج شده در کتاب هزار سال گم گشتگی در صفحات 146،147،148متعلق به بابا طاهر می باشد .
گرچه از تولد اطلاعات دقیقی در دست نیست اما شواهد حاکیست که ایشان بین قرنهای چهار و پنج قمری میزیسته و اواخر قرن پنجم از دنیا رفته است و آرامگاه ایشان در همدان واقع است و محل زیارت اهل قلم و عرفا بوده است.
قنبر غلام امام علی علیه السلام
قنبر غلام خاص امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع) و کسی است که دائما ملازم آن حضرت بود. او دلداده امام علی (ع) بود و آن حضرت نیز او را بسیار دوست میداشت.
نسب و طایفه قنبر
متاسفانه از زندگی و دوران زندگی اش، اطلاع زیادی در دست نیست فقط نقل های کوتاه تاریخی و حکایت هایی از او در کنار علی (ع) و خاندانش، ارزش وجودی و صفای او را نشان میدهد. قنبر ار حیث حسب و نسب نیز شخصی مجهول است و اطلاعات مدقنی در باره آباءو اجداد او در دسترس نیست. اما چه حسب و نسبی بالا تر از این که ایشان غلام خاص آن حضرت بوده است.
او در کوفه زندگی میکرد و به حقانیت مولایش کاملا واقف بود. از سابقین در ولایت و معرفت آن حضرت و همیشه وفادار و مطیع امر مولای خود بود. امام نیز در کار های مخطلف از ایشان بهره می برد و در مواقع حساس او را می طلبید و مامور کارهای مهم می کرد.از قبیله حمدان و لقبش ابوحمدان گفته اند.
از اسارت تا پزیرش اسلام
در یکی از جنگ های میان مسلمانان و ساسانیان بود که سپاه مسلمانان با کوله باری از غنائم جنگی از راه رسیدند و مانند همیشه گروهی از ایرانیان اسیر را به همراه داشتند. آنها را به اهل مدینه عرضه داشتند تا هریک اسارت خود را در جایی بگذراند.
در میان آنها جوانی بود با مو های برامده و زائده ای بر سرش که می گفتدند پسر حمدان و از سخنگویان حکومتی بوده است. سر به زیر افکنده و خود را از نگاه های پیروز شدگان جنگ میرهانید. ناگهان نگاهی محبت آمیز بر سرش سنگینی کرد، میخواست خود را پنهان سازد ولی غافلگیر شده بود. زیر چشمی به آن عرب نگریست، او هم جوانی بود باچشم هایی مهربان ولی پر کشش. اندکی موهای جلوب سر را نداشت و آثار جنگ در چهره اش می نمود. آن جوان عرب این جوان عجم را به غلامی اش برگزید. به این عزیز دیروز و ذلیل امروز کنیه ابو حمدان بخشید و وی را قنبر نامید. از آن پس همواره همراه و یار مولایش علی (ع) بود خیلی زود با محیط خو گرفت و چیز های فراوانی فرا گرفت. اجرای حدود الی و تهزیرانت حکومتی را بر عهده گرفت و با این اجرای عدالت، خود را در زمره عادلان وارد ساخت تا جایی که مولایش نیز به عدالت وی گواهی داد.
«ابو عمرو کشی» با اسنادی روایت که امیر المومنین علی (ع) این بیت را میخواند و در آن از قنبر یاد می کردند.
انی اذا ابصرت شیئا منکرا اوقدتو ناری و دعوت قتبرا
هرگاه کاری سخت و نا خشایندی پیش می آید، آتشم را می افروزم و قنبر را فرامی خوانم
او در سفر و حضر در خدمت مولای متقیان و آماده اجرای هر دستوری بود. این که او را غلام علی (ع) دانسته اند، به خوبی نشان میدهد که او بیش از اصحاب دیگر به علی(ع) نزدیک بوده است.
قنبر بعد از شهادت امیر المومنین
ایشان بعد از شهادت آن حضرت ملازم رکاب امام مجتبی(ع)شدکه حدود ده سال به طول انجامید.او از نزدیکان و مقربان امام حسن (ع)بود.وی ازجمله کسانی بود در لحضه شهادت امام مجتبی حضور داشت بر وصیتهای ایشان بر برادرش محمد ابن حنفیه ناظر و شاهد بود.
پس از شهادت امام حسن (ع)،قنبر توفیق درک امامت سیداشهدا را دریافت،اما توفیق یاری امام حسین(ع)در عاشورا را از دست داد.درباره این که چرا قنبر با این همه سوابق در کربلا حضور نداشت ،متاسفانه هیچ سند تاریخی وجود ندارد.چون بسیاری از موارد در تاریخ ذکر نشده است و چه بسا بدست ما نرسیده است،لذا نکات مبهم و تاریک در تاریخ بسیار زیاد است و مساله حضور افرادی چون قنبر و دیگران در جریان عاشورا و نهضت امام حسین(ع)یکی ازآن موارد است.امابا این حال برخی درباره عدم حضور قنبر در نهضت کربلا احتمالاتی را بیان کرده اند،از جمله این که با ظهور ابن زیاد ،شیعیان مخفیانه و پراکنده زندگی می کردند و قنبر در آن زمان در زندانهای بنی امیه اسیر بود و بعد از شهادت امام حسین(ع)و یاران باوفایش از زندان آزاد شد.
شهادت قنبر
در یکی از روز ها حجاج بن یوسف ثقفی به اطرافیان خود گفت:آرزومندم یکی از اصحاب علی را به چنگ آورم و باریختن خونش به درگاه خداوند تقرب جویم درباریان نام قنبر را بردند و او را احضار کردند . قتی قنبر وارد شد، حجاج ختاب به او گفت تو کیستی؟
قنبر با بیانی رسا و بدون هیچ خوف و ترسی خود را چنین معرفی کرد: «انا مولی من ضرب بسیفین و طعن برمحین، و صلی قبلتین و بایع البیعتین و حاجر الهجرتین و لم یکفر بالله طرفه عین، انا مولی صالح المومنین و وارث النبیین و خیرالوصیین. من غلام آن کسی هستم که به دو شمشیر و دو نیزه می جنگید و به دو قبله نماز خواند و دو نوبت با رسواالله بیعت کرد و دو نوبت هجرت نمود و چشم به همزدنی کافر نشد، من غلام صالح مومنانم و غلام وارث انبیا و بهتریت اوصیا هستم»
چون حجاج این سخنان را از قنبر شنید، دستور داد گردن او را زدند و آن مرد خدا و یار و همراه امیر مومنان (ع) را یه شهادت رساندند.
و همچنین روایت است که چون قنبر را بر حجاج وارد نمودند حجاج پرسید تو در خدمت علی چه میکردی؟ گفت: آب وضویش را حاضر می ساختم پرسید که علی چه میگفت چون از وضوی خود فارغ می گشت؟ گقت: این آیه مبارکه را تلاوت میفرمود: « فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا الیهم ابواب کل شی حتی اذا فرحوا بما اءوتواخذناهم بغته فاذاهم مبلسون فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمدوالله رب العالمین».
حجاج گفت گمان میکنم که آیه را برما تاویل میکرد، قنبر گفت: بلی. حجاج گفت: چه خواهی کرد گر سر تورا بردارم گفت: در این هنگام سعید خواهم بود و تو شقی، پس حکم کرد تا قنبر را گردن زنند.
روستای حسن بیگی هفت چشمه(عوض آباد)
بیوگرافی وموقعیت جغرافیایی روستای حسن بیگی از توابع روستای هفت چشمه زنگی وند
اولین بنای روستا در سال 1313-1314توسط خدا رحم محمدی ازفرزندان محمدبن شاعلی بوده است
این روستا از شمال به ده پهلوان نورعلی از شرق به روستای نبی وند چواری از غرب به روستای چشمه کور وحسن اباد واز جنوب به روستای چشمه کبود نورعلی منتهی می شود . پلاک ثبتی آن17اصلی و یک فرعی است.
مساحت تقریب آن320هکتار می باشد منابع ابی آن چشمه وقنات می باشدوواحد تقسیم آن شب می باشد به عبارتی 320هکتار اراضی روستای مذکور میبایست در 8شب ا.هرشب 40هکتار ابیاری میشد. وچشمه های آن ازغرب به شرق (به سمت روستای نبی وند)جریان دارند.
این روستا تا زمان انقلاب اسلامی اباد بوده است که پس به خاطر درگیری های قومی ومحلی اهالی آن به شهر مهاجرت کرده اند این روستا با روستاهای اطراف بسیار رابطه داشته ودر تمام مراسمات محلی ،شادی ها وعزادراری ها شرکت داشته اند و روستاهای مرادجان ده کبود،سیکوند،گلابهری،ده فروزوند،نبی وند،حسن اباد سنجابی،چشمه کوروده پهلوان علاوه بر رابطه دوستی محل گذر این روستاها به شهر بوده است.این روستا دارای باغات میوه فروان بوده واوج شکوفایی آن به دوران حکومت پهلوی میرسد.مردم آن علاوه برکشاورزی زمستان رانیز به عنوان کارگران فصلی در تهران(کاخ احمد شاه قاجار)به کارگری مشغول بوده اند.
در بین روستا یکسری از اهالی خوش نشین بوده اند(روستاییانی که فاقد زمین وحق نسق بوده اند وفقط در روستا به عنوان کارگر در مزارع کارمیکردند یا شغل غیر کشاورزی مانند مغازه داری داشته اند).
چس از چندی شخصی به نام فتعلی که به صورت خواهر زاده وارد روستا شد(کسی که از طرف مادری با اهالی روستا رابطه خویشاوندی داشته باشد )که از ایل محترم کاکاونئ،قند کله هاهستند.در روستا با دختربگ محمد ازدواج کرد وصاحب فرزند شد وپس شروع به خریدن زمین در روستا وروستاهای اطراف کرد.البته ناگفته نماند که عبدالعلی (براکه)پسر بگ محمد با دختری از روستای خاوه کولیوند ازدواج کردند.
شجرنامه مردم حسن بیگی به قرار زیر می باشد.
درویش ابراهیم---درویش عباس---درویش حسین علی—درویش میرزاعلی ---عوض علی
گرچه نتیجه دال براثبات نسب آنها به از درویش به قمرعالی (جد زنگیوند) یافت نشد وتحقیقات ادامه دارد ،بااین حال جزء دراویش زنگی وند هستند.طبق سند موجود که از طرف مردم شریف لکستان برای معاف شدن از مالیات که در سال 1328صادر شد واز اجدادایشان نام برده شده است واحتمالا منسوب به روستای زنگی وند سینه ثمنی از توابع الشتر می باشد.که انها هم اصالتی زنگی وندی دارند .به هرحال عوضعلی بزرگ در اینجا صاحب زمین وساکن شد.
چشمه کبود
بیوگرافی وموقعیت جغرافیاتیی روستای چشمه کبود( بیشتر مزرعه است تا روستا)
موقعیت جغرافیایی آن بدین قرار است : از سمت شرق به غرب کشیده شده است به عبارتی هم جهت جریان آب واقع در آن که لب جوب خوبیاری نبیوند تا جغا کبود حسن آباد کشیده شده است ودارای اراضی مرغوب و حاصل خیز میباشد گر چه زمین های آنجابیشتر دیم است اما بدلیل حاصلخیزی زمین دارای بهره وری بالایی میباشد منبع آب آن از قنات چشمه کبود است که هر چند سال یکبار خشک می شود منشا آن از قناتهای قدیم حسن آباد،زنگیوند،چشمه کبود و شهباز بیگی است. روستا مذکور از طرف شمال به روستاهای نبی وند ،حسن بیگی ، از طرف شرق به روستای ده فروزوند و چشنی وند چواری ،از سمت غرب به روستای حسن آباد و جنوب به روستای هفت چشمه ، ده فروزوند و حسن آباد ختم می شود .بیشتر از لحاظ ارضی به شکل مستطیل است این روستا توسط سهراب و احمد علی از فرزندان حسنعلی آباد شد و به مدت 14 سال در آن زندگی کردند بعدها کرمشاه نوه حسنعلی در آنجا سکونت گزید اما به علت خشکسالی و کمبود آب مجبور به ترک آنجا و به روستای حسن بیگی کوچ نمود و ساکن شد . ملک این روستا بصورت شش دانگ در اختیار حسین خان،سهراب بهرام،احمد علی ، ویس مراد ،براخاص ،نجف علی و میرزا حسین و محمد حسین می باشد . ناگفته نماند مرحوم کرمشاه در سال1357 در روستایی زنگیوند ساکن شد.لازم به ذکر است که صید مراد فرزند حسنعلی یکی از تیر اندازان ماهر در آن دوران بوده که شهرت خاص و عام بوده که روستاهای اطراف از نامبرده حساب میبردند و ایشان هم دوره حسین بوده است.
این روستا با پلاک ثبتی 18اصلی از بخش 12 دلفان است و دارای 512هکتار زمین نیز هست.
جشنی وند هفت چشمه
این روستا که تقریبا هم دوره روستای حسن بیگی می باشد که حضرات شهمرادی در آن سکونت دارند که دارای املاک از چشمه کبود می باشند این روستا هرچند که در بین بخش چواری قرار دارد هیچ کسی نتوانسته بر آن ها ظلم و زور روا دارد. این روستا جزء زنگیوند بوده که فرزندان محمد ولی بزرگ- سبزمراد،لطف علی، شهمراد بزرگ و فرزندان او حاجی ،اکبر خان، شهمراد، بابامراد، بگ مراد ،ویسمراد و مهره در آن سکونت داشته و دارند هرچند که تعدادی از آن ها به نوراباد کوچ کرده ودر قسمت دره مشتری ساکن می باشند. و طبق تحقیقات به عمل امده ازادراه ثبت احوال شهرستان نورآباد اولین شناسنامه ثبت شده مربوط به مرحوم نور پسند ومرحوم ویسمراد به ثبت رسیده است.
خلیفه آباد هفت چشمه
خلاصه ای در مورد طایفه محترم خلیفه ساکن در روستای هفت چشمه زنگی وندنورعلی که اصل ونسب آنازمردم خلیفه نورعلی می باشد و از مردم خلیفه ملک مذکور را خریداری نموده اند. از آنجا که مردمان قدیم کوچرو بودند و بیشتر در منطقه سرخ دم لری ساکن میشدند و با مردم قرعلیوند نسبت فامیلی دارند ، و در آنجا ساکن بودند تا اینکه در سال 1335در روستای هفت چشمه کنونی یکجا نشین میشوند به دلیل اینکه بزرگلن آنها در کوهدشت و مشغول کشاورزی بودند اطلاع چندانی در دست نیست آنها قبل از اصلاحات اراضی رضا شاه بزرگ به روستای زنگیوند نقل مکان کردند .
شجره نامه مردم خلیفه آباد به شرح زیر است:
نتیجه گیری
طبق اسناد و مدارک موجود مردم غیور و سلحشور زنگی وند منسوب به قنبر زنگی جلودار حضرت علی (ع)که در اصل از ماهی دشت کرمانشاه به دلفان کوچ می کند و بعد از مدتی سرگردانی در کوهدشت و سپس در روستای گردکانه سنجابی و بعد از آن ازدواج و ساکن شدن در آنجا ،روستای مذکور را خریداری نمود. و بعد ازآن با خریداری جشتی وند چواری،روستای حسن بگی ،نورمراد آباد را به ملک مذکور اضافه می کند . ودر بین مردم نورعلی ساکن دلفان به ییلاق و قشلاق می پردازد. با آنها پیوند خانوادگی برقرار نموده و جزیی از آداب و رسوم دلفان می گردد.اکنون زنگی وند با جمعیت بالغ بر5000تن جمعیت در شهرستانهای نورآباد،الشتر،کوهدشت ، تهران،نهاوند پراکنده اند.
حال پس از گزارشی از محل،ریش سفیدان و بزرگان حاضر و داستان ها ی بزرگان و گذشتگان در مورد موقعیت مورفولوژی-جغرافیایی و آداب و رسوم مردم عشایر و ساکن دلفان اطلاعات کاملی در دست نیست ،لذا از کسانی که مطلع و صاحب نظر می باشند دعوت به همکاری می نماید .و انتقادات و پیشنهادات آنان را با جان و دل پذیرا هستم و اگر در این مورد کتاب یا نوشته و اسناد در اختیار دارند حقیر را در این مهم یاری نمایند. واز کلیه عزیزانی که بنده را در گردآوری این مجموعه یاری فرموده اند کمال سپاس و قدر دانی دارد.
از آنجا که آداب و رسوم مردم شریف هفت چشمه با شهری شدن ودر حومه قرار گرفتن به فراموشی سپرده می شود و برای نسل های بعدی نا آشنا می شوند به طوریکه فرزندان ما همدیگر را نمی شناسند. ودر آینده ای نه چندان دور از سرگذشت پدران خود کمتر خبری خواهند داشت.
حال با توجه به نعمت فراوان کاغذ و قلم و کامپیوتری شدن و عصرارتباطات ، هیچ سرگذشتی از مردم زنگی وند در این دهکده جهانی وجود ندارد.
بنا به گفته بعضی از صاحب نظران و دانشمندان جای اصلی روستا متعلق به مردمی بوده که دین یهودی داشتند که البته این نظریه ثابت نشده است.
روستا دارای قلعه بوده که دو دروازه داشته که یک در وازه رو به سمت شمال و دیگری رو به جنوب بوده است و زیر نظر تپه سیکوند اداره می شد و پل ارتباط تپه حسن آباد و کفراج بود. و راه معروف زنگینه راه مشهور بوده.
روستا در دو قسمت شرقی و غربی به صورت رو در رو بود بطوریکه قسمت شرقی که رو به غرب بوده بیشتر جنبه مسکونی
و مرفه نشین داشته و قسمتی که رو به شرق داشته یعنی قسمت غربی بیشتر قلعه و صنعت گران ،کوزه گران و ... و خانواده
اشرافی در آن سکونت داشته. و در قسمت پایین روستا نیز میوه و صیفی جات کشت می شده.
از کشفیات جالب در زمین های اطراف قلعه میتوان به سرب ،اجنای مسی و... اشاره کرد که از سر گذشت آنان اطلاعی در دست نیست.
در سال1884ژنرال شیند فلد در کتاب خود که به سر شماری در ایران پرداخته بود ،لک ها و کرد ها را در یک گروه قرار داده
و هم چنین لرد کرزن در سال 1890جمعیت لک و کرد را 700000تن تخمین زده و مردم لک را جز کردها به حساب آورده است.
تاریخ تنظیم :5/2/91
گردآورنده و محقق :آقای علی مرادیان هفت چشمه دانشجوی مقطع کارشناسی رشته جغرافیای برنامه ریزی شهری
نظرات شما عزیزان:
بسیار جالب و خواندنی بود،اقای مرادیان بابت زحمات در گردآوری این تاریخچه و شجره نامه سپاس گزاریم